صحبت های عجیب دامداری که توله یوزها را پیدا کرد

به گزارش باتسک، خبرنگاران: انتظارش را نداشتم، دو توله یوزپلنگ کنار هم، از صدایشان می شد تشخیص داد که گرسنه هستند، و این سوال به ذهنم رسید که پس مادرشان کجاست؟ این نخستین گفت و گو با مردی است که توله یوزها را از طبیعت جدا نموده. دامداری که معین نیست چطور در منطقه حفاظت شده ملی دام هایش چرا کردند اما خودش می گوید او دو توله یوز ارزشمندی را نجات داده که مادرشان معین نیست کجا بوده و پیدا نشده

صحبت های عجیب دامداری که توله یوزها را پیدا کرد

ایرن مهرگان: روز پنج شنبه، ده آذر می توانست برای اکبر نیک فرجام مثل همه آخر هفته ها باشد، کارمند 54 ساله اداره گاز مهدی شهر واقع در استان سمنان، یا همان سنگسر. کارمند اداره گازی که نسل در نسل دامدار بوده اند و او هم مثل اجدادش سال هاست که در منطقه خارتوران در 500 کیلومتری شهر سمنان، هزار راس گوسفند دارد.

به گزارش خبر آنلاین، آقای نیک فرجام که در طول هفته در اداره گاز مشغول به کار است، آخر هر هفته سراغ دام هایش می رود و کار دامپروری انجام می دهد. پنجشنبه ای که گذشت، ساعت حدود 9 صبح او برای سر زدن و رسیدگی به آبشخورهای منطقه، در دل کویر و پارک توران، رفت، آبشخورهایی که بعد از بارندگی باید مراقب شان بود تا آب های جمع شده در آن، تشنگی دام ها را رفع کند.

هنوز کارش را شروع ننموده بود که صدایی می شنود، صدای مثل صدای پرندگان یا حیوانی که به گوش او خیلی آشنا نبود.

صدا از سمت بیشه می آمد، یک جور وق وق، نمی توانستم تشخیص بدهم، صدا بی وقفه شنیده می شد، نگران شدم نکند حیوانی از پشت نیزارها بیاید و به من حمله کند، از طرفی نمی خواستم کارم را رها کنم، برگشتم سوار ماشین شدم و کمی با ماشین سروصدا راه انداختم که اگر حیوانی وحشی در آن اطراف است، فراری شود.

آقای نیک فرجام از ماشین پیاده می شود تا به کارش برسد، اما صدا همچنان ادامه دارد، دل به دریا می زند و می رود سمت بیشه: انتظارش را نداشتم، دو توله یوزپلنگ کنار هم، از صدایشان می شد تشخیص داد که گرسنه هستند، و این سوال به ذهنم رسید که پس مادرشان کجاست؟

ناجی توله یوزها که بود؟/ ماجرای عجیب و شیرین پیدا شدن یوزها از زبان دامدار و کارمند اداره گاز سنگسر

به فکرش می رسد که دوربینی را که داخل ماشین دارد، بیاورد و برای یافتن مادر توله ها تا جای ممکن اطراف منطقه را رصد کند، علاوه بر این کار، همان اطراف را می چرخد که ببیند ردپایی از یوزپلنگ مادر پیدا می شود یا نه.

هیچ کدام از این کارها فایده ای ندارد، از آنجایی که ردپای روباه هم دیده بود، و صدای توله ها که گرسنه بودند، بلندتر هم شده بود، نگران می شود که یوزپلنگ مادر نیاید و توله ها هم شکار حیوانات دیگر شوند.

ساعت حدود چهار می شود که آقای نیک فرجام تصمیم خودش را می گیرد: به شدت نگران توله ها بودم، آن منطقه هم آنتن ندارد و امکان تماس با هیچ کسی را نداشتم. از یک طرف می دانستم که اگر توله ها را با خودم ببرم، شاید دیگر مادرشان سراغ شان نیاید، از طرفی حدس می زدم یوزپلنگ مادر با خطری روبرو شده و تصمیم گرفته جای توله ها را عوض کند و شاید همین حین دچار حادثه شده باشد و اصلا برنشود، اگر توله ها را همان جا رها می کردم احتمال برگشتن مادرشان از اینکه از گرسنگی بمیرند و یا طعمه حیوانی شوند، کمتر بود، پس تصمیمم را گرفتم و توله ها را با بدون اینکه دستم به آنها بخورد، با یک گونی برداشتم.

حالا دیگر هوا رو به تاریکی گذاشته و آقای نیک فرجام با ماشینش به همراه دو توله یوز کوچک به سمت دامداری اش در حرکت است.

یکی از گوسفندانش تازه زایمان نموده و شیرش خوراک یوزهاست، به هر کدام حدود چند سی سی شیر می دهد، اما نگرانیش برای یوزپلنگ مادر و اینکه تصمیم درستی گرفته یا نه، همچنان سرجایش هست.

صبح آدینه، 11 آذر، آفتاب نزده، دوباره برمی شود سمت بیشه، باز هم اطراف را می شود تا شاید ردپایی از یوزپلنگ مادر ببیند، خبری نمی شود، خودش را می رساند به احمدآباد اولین جایی که تلفن همراهش آنتن می دهد، یعنی 10-12 کیلومتری همان جایی که توله ها پیدا شده اند. به دوستی که در اداره محیط زیست کار می نماید، زنگ می زد. ماجرا را تعریف می نماید و یکی دو ساعت بعد کارشناسان محیط زیست و محیط بانان خودشان را می رسانند به آقای نیک فرجام و توله یوزها، آنها هم همان کاری را انجام می دهند که او انجام داده، توله ها را به همان بیشه زار می برند و دوربین ها را روشن می نمایند و منتظر می مانند که شاید یوزپلنگ مادر برشود، آدینه به ساعت های پایانی اش می رسد اما از مادر یوزها خبری نمی شود.

از این جا به بعد ماجرای آقای نیک فرجام و توله یوزها را همه می دانیم. توله ها که هر دو ماده هستند، فعلا در سمنان و زیرنظر دامپزشکان و علیرضا شهرداری که نگهداری پیروز، (یوزپلنگی آسیایی و فرزند ایران و فیروز است که در 11 اردیبهشت 1401 به دنیا آمد) را برعهده دارد، نگهداری می شوند.

حال توله یوزها خوب است و فعلا مشکل خاصی ندارند البته چون تازه از مادر جدا شده اند و تغذیه آن ها از شیر مادر بوده است، هنوز به شیرخشک عادت ننموده اند و کمی سخت شیر می خورند اما به صورت کلی می توان گفت شرایط خوب و قابل قبولی دارند.

آقای نیک فرجام هم همین را می خواسته: برای من فقط مهم این بود که این توله یوزها نجات پیدا نمایند و فکر می کنم کار خدا بود که من آنجا باشم و آنها را پیدا کنم، حتی یک لحظه هم به ذهنم نرسید که توله ها که می دانستم ارزش زیادی دارند، برای خودم بردارم یا مثلا بخواهم آنها را به دست کسی غیر از محیط بانان برسانم.

یوزپلنگ آسیایی یکی از کمیاب ترین گربه سانان جهان است که زمانی سراسر آسیای غربی و میانه زیستگاه او بود؛ حالا اما بیش از دو دهه است که شرایط خوبی ندارد و به علت عوامل مختلف انسانی و زیست محیطی، در معرض خطر جدی انقراض قرار گرفته، ایران آخرین پناهگاه این نوع یوزپلنگ در جهان به شمار میرود و به همین علت یوزپلنگ آسیایی، به یوزپلنگ ایرانی نیز معروفیت دارد.

سازمان حفاظت محیط زیست در کوشش برای حفظ یوز ایرانی است و از سال 1390 برنامه حفاظتی خود را برای نگهداری نسل این گونه شروع نموده و گفته می شود در ایران کمتر از 30 فرد از آن به جای مانده است.

منبع: توریسم آنلاین
انتشار: 15 آذر 1401 بروزرسانی: 15 آذر 1401 گردآورنده: batask.ir شناسه مطلب: 2777

به "صحبت های عجیب دامداری که توله یوزها را پیدا کرد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "صحبت های عجیب دامداری که توله یوزها را پیدا کرد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید